بمناسبت سالروز آزادسازی مهران

ساخت وبلاگ

 

« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »


نامه ای به مناسبت سي دومين سالروز آزادسازي مهران

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



سلام مهران جان
سلام گرم قلبم را از دنیای سرد وجودم بپذیر تا بدانی که بعد از این همه سال ، همچنان به تو وفادار مانده ام.
نميدانم ازکجا شروع کنم و چطور بنويسم!
درمیان واژه های گنگ و نا مفهوم زندگی ، به دنبال کلمه ای پرمهر برای سرزمینم بودم که هیچ کلمه ای صادقانه تر از دوستت دارم نیافتم.
می خواستم نامه ای بنویسم که از قلب برآمده باشد اما قادر نبودم که کلمات را یکی یکی بسازم و از خون جگرم جاندارش کنم تا از بوی کلماتم و از عطر جملاتم و از لاله گونی نوشتاری ام ،
عشق باور نکردنی ام به خودت را باور کنی.
مهران عزيز
دانه دانه ي خاکت را شرمسارم ...
مدتها بود که ميخواستم برايت بنويسم
اما ، ميترسيدم که از شدت اشکهايم کنجانچمت خجالت بکشد
چرا که حتي ما ، درحق آب زلال آن رودي، که استاد عبدالجبارکاکايي روزگاري برايش سرود:
" اشک ما جاري زفرط خَشم ما
مثل کنجانچم زکُنج چَشم ما "
کم لطفي کرديم.
بماند مهران جان!
نميخواهم در سالروز آزادي ات سرت را درد بياورم
اما ميخواستم بگويم
که در سالهای زندگي ام ، در خاکي که معطر بنام غيرت و غيوريهاست
غيراز صداي غريبه چيزي به گوشم نميرسد
تمام فرزنداني که برخواسته از دامن پاک تو بودند
يا تورا ترک گفتند
يا در خاکت خانه گرفته اند!
مهران عزيز
ما را ببخش
ما را ببخش که گذاشتيم ، عده اي بيايند و پله ات کنند!
زخمي از زخمهاي کهنه ات را مرهم که نگذاشتند هيچ ، تن رنجورت را تنهاتر گذاشتند و رفتند
و ما هم نشستيم و تماشا کرديم ، فقط!
يکي گرماي وجودت را بهانه کرد ، که آغوشش را به روي همه ميگشود!
و يکي ديگر نداشتنهايت را به رخت کشيد !
که بقول دکترعلي شريعتي " با همين نداشتنها رويين تن شده بودي "
از کله قندي و قلاويزانت ، که عبور ميکنم
نفس داغت بر صورتم بوسه ميزند
من دوستش ميدارم
چرا که ميدانم آواز دم و بازدم 6000 کبوتر عاشق درآن نهفته است!
از پستي بلنديهاي هجداندشت ، گلان و چنگوله ات که ميگذرم
حسي غريب در پاهايم ميپيچد
درست مثل درد خاموشي که در دستهاي پينه بسته ي پدر نهفته بود!
و از پيچ و تاب رضاآباد و اميرآبادت که عبور ميکنم
چيزي شبيه اشک مادران داغدار
سالهاي نه چندان دور در چشمانم عبور ميکند!
مهران نازنين
در سالروز آزادي ات هستیم
و من با درد دلهايم نميخواهم شيريني اين روز را تلخ کنم
اين فرزند کوچکت درحال پير شدن است و توهم درحال بزرگ شدن !
وجود تو ، بهترین و زیباترین بهانه ی زنده بودنم است !
نميدانم در وصف روزهايي که بر تو گذشت ، بهترينهايي که ميتوانم برايت بنويسم چيست؟
فقط اين را ميدانم که تو در مقابل همه ي آن چيزهايي که قرار شد برايت بسازم و نساختم ، آنقدر ساکت و صبوري ، که بجز نام مهربان مهران ، چيزي براي زمزمه کردن ندارم و فقط ميتوانم بقول فروغ فرخزاد برايت همين يک جمله را بگويم
و آينده ي خوبي را برايت آرزو کنم که:
" نامت سپيده دمي است که بر پيشاني آسمان ميدرخشد ، متبرک باد نام تو !"

 

کوچک تو ، شعیب فریادی ، تیر ماه 1397

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

اشک آرمیتا...
ما را در سایت اشک آرمیتا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashkmadara بازدید : 151 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 23:55